به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، فیلم سینمایی «آسمان هشتم» به کارگردانی و نویسندگی حسن نجفی و با همکاری مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و تهیه کنندگی جمال شورجه سال ۱۳۸۹ تولید شده است. این اثر جزو معدود فیلمهای سینمایی با محوریت زیارت و امام رضا(ع) است که در سینما ساخته شده است.
داستان این فیلم تماماً در مشهد میگذرد و روایت گر زندگی زنی باکویی به نام خالده است که همراه پسرش قربان و دختر کر و لالش زلفیه به مشهد سفر میکنند تا ناراحتی قلبی قربان مداوا شود. سکته شدید قلبی قربان، باعث بستری شدنش در بیمارستان میشود. رحمت که دانشجوی پزشکی است به آنها در ترجمه زبان و تأمین هزینه بیمارستان کمک میکند و طی حادثه ای مورد حمله قرار میگیرد و از شدت جراحت به کما میرود و در همان بیمارستانی که قربان به سر میبرد، بستری میشود. پدر رحمت، رحمان که خادم حرم امام رضا (ع) است در حین حضور در بیمارستان با خالده و خانواده اش آشنا میشود و به تدریج متوجه کمکهای رحمت به آنها میشود. آنها همگی به حرم میروند و درخواست شفا برای پسرانشان میکنند. تیم پزشکان به رحمان اطلاع میدهد که امیدی به بهبود رحمت نیست. رحمان با پیوند قلب پسرش به قربان او را از مرگ نجات میدهد. خالده و فرزندانش قبل از عزیمت به آذربایجان در حرم با رحمان ملاقات میکنند تا او صدای قلب رحمت را از سینه قربان بشنود.
محمد کاسبی، رحیم نوروزی، خالده قلیآوا، قربان مسیماف، محمدمهدی فقیه منفرد، فیروز صباغی و ... از بازیگرانی هستند که در این فیلم نقش آفرینی کردند.
این روزها و همزمان با دهه کرامت سراغ حسن نجفی کارگردان این فیلم رفتیم و با او درباره ساخته شدن این فیلم و خاطراتش در حین ساخت به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
زیارت حرم امام رضا(ع) بار نوستالژیک عمیقی برای من دارد
وی در ابتدای سخنان خود درباره ایده ساخت این فیلم اظهار کرد: آن چیزی که از کودکی در خاطرم مانده است و همیشه به عنوان یک نوستالژی بسیار مهم از آن یاد میکنم سفرهایی است که با خانواده و همراه پدر و مادر به مشهد میرفتیم. خاطرم هست زمانی که چمدانها را میبستیم تا عازم مشهد شویم به قدری این سفر برایمان لذتبخش و پرشور بود که فکر میکردیم انگار به مکه میرویم. همه همسایگان و اقوام پیش ما میآمدند و التماس دعا داشتند و از طرفی دیگر ما هم در عالم کودکی همیشه لحظه شماری میکردیم هر کسی که به سفر مشهد رفته بازگردد و سوغاتیهای مشهد را برایمان بیاورد.
وی در ادامه افزود: نقش حضرت در زندگی همه ما بسیار پررنگ بود، به گونهای که هر زمانی به تنگنایی میخوردیم و در کاری به بن بست میرسیدیم این حس قوی در ما جریان داشت که یک تکیه گاه و روزنه امیدی داریم. یعنی شما هر گوشه از زندگی را که ببینید متوجه این مسئله میشوید که زندگی ما با ائمه اطهار(ع) عجیبن شده است. نه تنها امام رضا(ع) که امام حسین(ع) هم برای ما ایرانیها همین گونه است و هرجا به مشکل برمیخوریم چون دستاویزی نداریم به این ائمه توسل میکنیم.
این کارگردان یادآور شد: بعدها که بزرگتر شدم همیشه این خواسته در ذهنم بود که شرایطی فراهم شود که فیلمیدرباره امام رضا(ع) بسازم. تا این که به باکو سفر کردم و طی این سفر مردمیرا دیدم که در عشق به امام رضا(ع) شیفته و سرگشتهتر از ما بودند. از همان جا این اتفاق در من شکل گرفت که یک فیلم درباره امام رضا(ع) بسازم و اتفاقاً داستان یک خانواده باکویی هم در فیلم وجود دارد.
به من میگفتند نمیتوانی حتی دوربینت را داخل حرم ببری
وی درباره مراحل ساخت این فیلم عنوان کرد: من قبل از این که فیلم را جلوی دوربین ببرم سراغ یک فیلمساز معروفی که قبلاً در این حوزه کار کرده بود، رفتم و ایشان به من گفتند که اصلاً دوربین را داخل حرم نبر چون به تو اجازه ورود نمیدهند اما جالب است بدانید من سینه موبیل را هم داخل حرم بردم! به نظرم یک زمانهایی خود آقا باید بخواهد و همه چیز در بوروکراسی اداری و قاعده و قانونهای آن خلاصه نمیشود و در این پروژه هم خود حضرت ما را طلبید.
وی ادامه داد: بد نیست یک خاطره جالب در زمان ساخت این فیلم بگویم. یک روز در خانه نشسته بودم و در حال نگارش سکانسی بودم که به ناگاه منقلب شدم و اشک میریختم و فقط آن لحظه میخواستم این حال را به کسی بگویم. یادم است به سیدحسین حقگو که آن زمان معاونت سینمایی حوزه هنری بود پیامک دادم و داستان را برایش تعریف کردم و گفتم سید من امام رضا(ع) را به خانهام آوردم و اشک میریختم. او هم از این صحنه متحیر شد. این بخش در واقع سکانسی از فیلم است که رحمان بالای سر جنازه پسرش میآید و لباس خادمیپوشیده و با چوب پرش گرد و خاک را از چشمهای پسرش میزداید. گویی این پسر ضریح مقدس است که به همنوع خودش کمک کرده و آرمان فیلم من این بود که انسان میتواند زیر خیمه و چتر امامت بزرگ و مقدس شود و پدری که بچهاش را نشناخته بود گویی خادم این لحظه مقدس شده بود.
مطمئن بودم این قلم من نیست
نجفی تأکید کرد: زمانی که این سکانس را مینوشتم واقعاً این را حس کردم زیرا این سکانس بسیار زیباست و هرجا هم پخش شده مخاطبان از دیدن آن منقلب شدند و اشک ریختند. حتی من این فیلم را در هفته فرهنگی یکی از کشورها برده بودم و در حالی که ۹۸ درصد جمعیت آن کشور سنی بودند اما منتقدی که پس از پایان فیلم روی صحنه آمده بود فقط بیست دقیقه اشک میریخت و از فیلم تعریف میکرد. حتی در پردیس ملت هم مردم حین تماشای فیلم گریه میکردند. من در آن لحظه امام رضا(ع) را حس کردم که خودش آمده و مطمئن بودم این قلم من نیست و در ظرفیت و قابلیتهای من نمیگنجد و این حتماً عنایت ویژه خود امام رضا(ع) بوده است.
این کارگردان در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: خاطرم هست زمانی که فیلمبرداری را شروع کردیم یکی از دوستان به من گفت برو کنار ضریح و پنجره فولاد و آرامش بخواه. من رفتم و وقتی به ضریح چنگ زدم این پروژه به قدری برای من آسان شده بود که در تصور خودم هم نمیگنجید. حتی برای فیلمبرداری این فیلم دو ماه برنامهریزی کرده بودم که روز سی و دوم کار به پایان رسید. آن زمان جمال شورجه از این که این پروژه زودتر از موعد به پایان رسیده بود شگفت زده شد و دلیلش را میپرسید و من هم در جواب گفتم کار خودش پیش رفته است. جالب است بدانید من اصلاً احساس سختی در کل زمان ساخت این فیلم نداشتم و خداوند آرامشی را در ما به وجود آورده بود و البته از آن به بعد نیز ابهت سینما برای من شکست.
نجفی عنوان کرد: همان زمان من به این فکر میکردم هرچه فیلم در سینما ساخته میشود برای این است که عدهای دور هم جمع شوند و کار کنند و فیلمیهم ساخته شود. سه بازیگر باکویی این فیلم عاشق امام رضا(ع) بودند و تابحال به ایران سفر نکرده بودند اما شرایط برایشان فراهم شد هم در فیلمیبا این محوریت بازی کنند و هم به پابوس امام رضا(ع) بیایند. اما شما میبینید که در سینما مفهوم را رها کردیم و به پوسته ظاهری آن چسبیدهایم. همین که من سه نفر را از آذربایجان به حرم امام رضا(ع) رساندم و آنها ضریح را چنگ میزدند و اولین بار بود که حرم را زیارت میکردند برای من همه چیز بود.
آرامش عجیبی بر گروه و فیلم حاکم بود
وی با اشاره به اتفاقاتی که در طول ساخت این فیلم افتاد گفت: اتفاق عجیب در طول ساخت این فیلم در وهله اول همان سکانسی که پیش تر به آن اشاره کردم بود که واقعاً برای من حکم معجزه داشت. همچنین آرامش عجیبی که بر من و کل پروژه حکمفرما شده بود بسیار چشمگیر بود و گویی همه درها به رویم باز شدهاند بود. من یک فیلمنامهای نوشتم و به من زنگ زدند که شهرداری یک مبلغی برای ساخت فیلم کمک میکند، هلال احمر به ما ماشین داد، یک هنگ نیز از تایباد آمد و پرواز هلی کوپتر هم در فیلم داشتیم که با هماهنگی اتفاق افتاد و همه را خدا فراهم کرد و این کار برایم بسیار بابرکت بود و مهمتر از همه آن که دلی آزرده نشد مانند آن چیزی که در سینما باب است از حق خوری یا بیاحترامی؛ در حالی که ما در نهایت احترام یک فیلم ساختیم و تصور من این است که فیلم باقی ماند.
نجفی اظهار کرد: این را هم بگویم که «آسمان هشتم» فیلم قوی نیست اما یک چیزی دارد که نخاع فیلم است و آن هم حس درونی نگاتیوهاست که به شدت در فیلم متجلی است و اعتراف میکنم بار عاطفی و معنوی که بر فیلم حاکم است متعلق به خود حضرت است و برای من نیست.
وی در ادامه به علت کم کاری در ساخت چنین آثاری در سینمای ایران اشاره کرد و گفت: ببینید واقعیت این است که برخی مواقع ما دست به باورزدایی زدیم و خیلی از مسائل را بد ارائه میدهیم. متأسفانه گاهی مواقع در حوزه تبلیغ و مسائلی دینی بد عمل میکنیم و علتش این است که استراتژی مشخصی نداشتهایم و از بسیاری ظرفیتها غافل بودیم و هیچ برنامهای برای آن نداشتیم در حالی که نمیدانیم آن ظرفیت چقدر میتواند روابط اجتماعی ما را تقویت کند. آن آرامشی که امام رضا(ع) به ما میدهد میتواند بسیاری از مشکلات ما را حل کند و باید به آن بیشتر توجه کنیم.
انتهای پیام/
نظر شما